دارم پیر می شوم
دستهایم را بگیر
بانوی من
لبخند بزن
حتی اگر دروغی بزرگ باشد.
زندگی را دوست دارم
آسمان آبی را
و کوچه هایی
که بوی اقاقی می دهند
همچنان تو را
که مهربانی
سهم کوچکیست از چشمهایت
باید
باور کنیم
که عشق
حقیقت دارد
میان من و تو
میان شعرهایی
که جاری می شوند
بر لبهامان..
با توام
آی بانو
که پیراهنی آبی بر تن داری
بالا بگیر سرت را
چرا که عشق
اتهام خوشایندی است
حالا
خوب یا بد
همه چیز دارد رنگ می بازد
و ما
داریم خلاصه می شویم
در نت های روی پیانو.
دستهایم را بگیر
دارم پیر می شوم.
محسن چالاک
آرزویی برای نرسیدن...برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 455