خیلی انتظار کشیدم که شاید بیای
باز برای بدرقه ام با اون لباس گلدارت
و دل خوشم کنی با یه دروغ مصلحتی
که میشه شاید بازم بیام برای دیدارت
ولی چه فایده که خوابت عجیب سنگین بود
صدای خاطره هامون که نکرد بیدارت
میگن روزه گرفتی و دیگه غزل نمی نوشی
بمونه این آخرین غزلم برای افطارت
شکسته می رم و خاطرات سبز تورُ
به یادگار می برم امشب خدانگهدارت
بی سر و سامون رفیقه بغض جاده
بی همه چیز شد به جز این عشق ساده...
برچسب : نویسنده : غزال جلیلوند ghazal74 بازدید : 477