علمدار سپاهم اي برادر شهيد بي گناهم اي برادر تويي پشت و پناهم اي برادر برادر اي برادر اي برادر به هر غم يار و غمخوارم تو بودي به هر دردي پرستارم تو بودي علمدار و سپهدارم تو بودي برادر اي برادر اي برادر فلك آخر به ما جور و جفا كرد به هجران تو ما را مبتلا كرد دو دست نازنينت را جدا كرد برادر اي برادر اي برادر من آخر پادشاه ملك و دينم سرور قلب خيرالمرسلينم در اين صحرا غريب و بي معينم برادر اي برادر اي برادر به عالم جز من مظلوم بي يار كسي نشنيده شاهي بي علمدار تن تنها اسير قوم كفار برادر اي برادر اي برادر فراق اكبر رعنا جوانم اگرچه كرده پير و ناتوانم غم مرگ تو آتش زد به جانم برادر اي برادر اي برادر دريغا دشمنانم شاد گشتند ز قيد درد و غم آزاد گشتند به من آماده ي بيداد گشتند برادر اي برادر اي برادر سكينه در حرم بي صبر و تاب است نشسته منتظر از بهر آب است ز سوز تشنگي جانش كباب است برادر اي برادر اي برادر , ...ادامه مطلب
اولین روز است که بی گهواره می گردی علی یک شبه مادر برای خود شده مردی علی آخرین باری که بستم بند این قنداق را بر دلم افتاده دیگر بر نمی گردی علی بیشتر شرمنده می سازی پدر را گریه کن بس کن این لبخند اشکم را در آوردی علی باز کن از ساقه ی این تیر انگشتان خود نیست هم بازی تو بی چاره ام کردی علی بی تعادل هستی و ماندم چگونه با سرت حجم تیر حرمله را تاب آوردی علی می زنی لبخند پیدا می شود سرهای تیر عاقبت دندان شیری هم در آوردی علی , ...ادامه مطلب
میآیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لابهلای آتش و خون جمع کردهام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست داغی چشیدهام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمهی «أحلیمنالعسل» نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُر صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شهسوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها ************** جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر وز پی، شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان من بینیازم از همه، تو بینیازتر! قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید ************** فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشکها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازهی خود گریه میکنی تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات! از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار میکشم آن یوسفم که ناز خریدار میکشم ************** بعد از شما به سایهی ما تیر میزدند , ...ادامه مطلب
وطن قربون بوی کاگلاتم , ...ادامه مطلب
یک روز ازین کویر برمیگردم ... , ...ادامه مطلب
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت, ...ادامه مطلب
مثل روزنامهها، اول همه را سر كار ميگذارندبعد آگهي استخدام ميزنندبچههاي وظيفه، يا شاعر شدهاند يا خواننده!خدا را شكر در خانه ما، كسي بيكار نيستيكي فرم پر ميكند، يكي احكام ميخوانديكي به سرعت پير ميشودو آن يكي مدام نق ميزند:مردهشور ريختت را ببردچرا از خرمشهر، سالم برگشتي؟ به بهانه استخدام وزارت بهداشت که نیامد و ما پیر شدیم, ...ادامه مطلب
شير مادر، بوي ادكلن ميداددست پدر، بوي عرق(گفتم بچهام نميفهمم)نان، بوي نفت ميدادزندگي، بوي گند(گفتم جوانم نميفهمم)حالا كه بازنشسته شدهامهر چيز، بوي هر چيز ميدهد، بدهدفقط پارك، بوي گورستانو شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد! , ...ادامه مطلب
پزشکان اصطلاحاتی دارند که ما نمی فهمیمما دردهای داریم که آنها نمی فهمندنفهمی بد دردی استخوش به حال دامپزشکان! به بهانه ما کارشناسان بهداشت عمومی که هم باید بفهمیم و هم بفهمانیم, ...ادامه مطلب
اين روزها در حياط هاي قديمي جاي درخت هاي قديمي دكل هاي ايرانسل كاشته ايم جاي كلاغ هاي قديمي گوشي هاي موبايل آويخته ايم شايعات به طور مستند پخش مي شود و مادربزرگ ها در بشقاب هاي عرب ست مي زايند!, ...ادامه مطلب
انحصار وراثت عرفان پدر شد به خانه اش رفت ايثار هم به خانه اش رفت تا پدر شود - پدرمان در آمد- حالا نشسته ايم و منتظريم تا نوه هاي عزيز با كالسكه بيايند و من و مليحه را به سالمندان برسانند!, ...ادامه مطلب
فوبيا در خانه از لولو مرا ترساندند در كوچه از جهود در مدرسه از آقا ناظم ترسيدم در اداره از پاكسازي حالا هم كه بازنشسته شده ام از فشار قبر مي ترسم با اين حال حديث مي گويد: من از اچبل اچسيل مي تلسم! و مليحه غش غش مي خندد و مي گويد: نترس عزيزم بابابزرگ كه دم نداره!, ...ادامه مطلب
شادم تصور می کنی وقتی ندانی لبخند های شادی و غم فرق دارند, ...ادامه مطلب
سالها پیش از این به من گفتیکه "مرا هیچ دوست میداری؟"گونه ام گرم شد ز سرخی شرمشاد و سرمست گفتمت "آری"!باز دیروز جهد میکردیکه از عهد قدیم یاد آرمسرد و بی اعتنا تو را گفتمکه "دگر دوستت نمیدارم"ذره های تنم فغان کردندکه "خدا را! دروغ میگویدجز تو نامی ز کس نمی آردجز تو کامی ز کس نمی جوید"در نگاهم شکفته بود این رازکه "دلم کی ز مهر خالی بود؟"لیک تا پوشم از تو، دیده ی منبر گل رنگ رنگ قالی بوددوستت دارم و نمی گویمتا غرورم کشد به بیماریزآنکه میدانم این حقیقت راکه دگر دوستم نمیداری از کتاب "شاید که مسیحاست..."سیمین بهبهانی ,نئوکلاسیک,غزل, آرزویی برای نرسیدن ...ادامه مطلب
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد ... عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد می شد بدانم این که خط سرنوشت من از دفتر کدام شب بسته وام شد؟ ... حسین منزوی شاعری که دوستش می دارم اول دلم فراق تو را سرسری گرفت وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت دیگر تمام شد گل سرخم ! تمام شد شعر من از قبیله ی خون است خون من فواره از دلم زدو آمد کلام شد ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را شعر من و شکوه تو رمزالدوام شد بعد از تو باز عاشقی و باز ... آه نه این داستان به نام تو اینجا تمام شد ,منزوی, حسین,غزل نئوکلاسیک,آرزویی برای نرسیدن ...ادامه مطلب